کد مطلب:41773 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

رئیس تیره خزرج











هنگامی كه سعد بن عباده دید مردم با ابوبكر بیعت می كنند، بانگ برداشت:ای مردم! من در صدد تحصیل زمامداری برنیامدم مگر وقتی كه دیدم شما آن را از علی دریغ كرده اید. اما این (اعلان می كنم) تا او بیعت نكند من با هیچ كس بیعت نخواهم كرد. و شاید اگر او هم بیعت كند، من چنین نكنم.

سپس بر مركب خود سوار شد و به سرزمین حوران رفت و بی آنكه بیعت كند همانجا در سرایی به سر برد و به گونه ای مرموز كشته شد.[1] .

فروة بن عمر انصاری كه رسول خدا(ص) را (در جنگها) با دو اسب یاری می كرد و

[صفحه 313]

از درآمد انبوه باغهای خود كه هزار (اصله درخت) بود، خرما می خرید و به مسكینان تصدیق می كرد؛ برخاست و گفت: ای گروه قریش! آیا در میان خود كسی را سراغ دارید كه همچون علی شایستگی و لیاقت خلافت را داشته باشد؟

قیس، به سخن آمد و در پاسخ او گفت: نه، در میان ما كسی نیست كه آنچه علی داراست، واجد باشد. دگر باره پرسید: آیا ویژگیهایی در شخص علی می بینید كه در دیگری نباشد؟ گفت: آری. آنگاه فروة گفت: پس چه چیز شما را از یاری و انتخاب وی بازداشته است؟!

قیس پاسخ داد: اجتماع مردم بر پذیرش ابوبكر!

فروة گفت: به خدا سوگند كه مطابق خوی و شیوه خود عمل كردید و سنت و سیره پیامبر خود را رها نمودید؛ اگر امر ولایت را در دودمان پیامبر خود قرار داده بودید، از زمین و آسمان، نعمت و بركت شما را فرا می گرفت.

قال علی (ع):... و لقد كان سعد (بن عبادة) لما رای الناس یبایعون ابابكر نادی:

ایها الناس انی و الله ما اردتها (الولایه) حتی رایتكم تصرفونها عن علی و لا ابایعكم حتی یبایع علی و لعلی لاافعل و ان بایع. ثم ركب دابته و اتی (حوران) و اقام فی خان حتی هلك و لم یبایع.

و قام فروة بن عمر الانصاری و كان یقود مع رسول الله (ص) فرسین و یصرع[2] الفا و یشتری تمرا فیتصدق به علی المساكین فنادی: یا معشر قریش! اخبرونی هل فیكم رجل تحل له الخلافه و فیه ما فی علی؟ فقال قیس بن مخرمه الزهری: لیس فینامن فیه ما فی علی. فقال له: صدقت فهل فی علی ما لیس فی احد منكم؟ قال: نعم. قال: فما یصدكم عنه؟ قال: اجتماع الناس علی ابی بكر. قال: اما والله ائن اصبتم سنتكم لقد اخطاتم سنع نبیكم و لو جعلتموها فی اهل بیت نبیكم لاكلتم من فوقكم ومن تحت ارجلكم....[3] .

[صفحه 314]



صفحه 313، 314.





    1. ابن ابی الحدید می نویسد: خالد بن ولید از سوی ابوبكر ماءموریت یافت كه سعد بن عباده را به قتل برساند. او د راین هنگام در شام به سر می برد. خالد با دستیاری شخصی دیگر در كمین او نشستند و در موقعیت مناسب به ضرب تیر او را كشتند و جنازه اش را شبانه در چاه آبی افكندند و سپس از زبان پریان شعری سوردن و قتل را به آنها نسبت دادند:


      نحن قتلنا سید الخزرج سعد بن عباده
      ورمیناه بسهیمن فلم تخط فواده


      سعد بن عباده رئیس تیره خزرج را ما كشتیم، و او را با پرتاب دو تیر كه قلب او را نشانه كرد از پای در آوردیم.

      ابن ابی الحدید پس از آنكه نقل فوق را در شمار مطاعن ابوبكر از قول شیعه آورده در مقام دفاع از این طعن گفته اسد: من نیز قبول ندارم كه اجنه سعد را كشته باسند و شعر مزبور سروده آنها باشد، شكی نیست كه سراینده شعر و قاتل سعد از نوع بشر بوده است. اما اینكه فرمان قتل را ابوبكر صادر كرده باشد، چنانكه شیعه مدعی است، نزد من ثابت نیست. هر چند بعید هم نمی دانم كه خالد از پیش خود برای تقرب بیشتر نزد ابوبكر به چنین كار فجیعی دست زده باشد... چه اینكه ظهور این قبیل كارها از خالد امری عادی می نماید. (شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 223).

    2. در مصدر چنین است، اما ظاهراً یَصْرِمُ صحیح است.
    3. كشف المحجّه، ص 177.